- خدمت رسیدن (بِ سِ پُ دَ)
بحضور کسی رسیدن. بمجلس بزرگی وارد شدن. بحضرت درآمدن. بحضور آمدن. درآمدن بر کسی. تشرف حاصل کردن. (این ترکیب در موردی بکار می رود که گوینده بقصد احترام از حضور در مجلس مخاطب یا کس دیگر یاد کند).
- خدمت کسی رسیدن، بحضور او درآمدن. مشرف شدن. نزد وی رفتن. نزدیک کسی شدن.
- ، تعبیریست طعن آمیز از گوشمالی دادن. جزای فعل زشت را دادن. مکافات بدرفتاری کردن
- خدمت کسی رسیدن، بحضور او درآمدن. مشرف شدن. نزد وی رفتن. نزدیک کسی شدن.
- ، تعبیریست طعن آمیز از گوشمالی دادن. جزای فعل زشت را دادن. مکافات بدرفتاری کردن
